اذن دخول

اذن دخول: پیش از ورود در حرم هاى معصومین (علیهم السلام) از آنها اجازه ورود مى طلبیم، و به هنگام ترک این حرم ها وداع مى گوییم که مفهومش این است آن بزرگواران را زندگان جاوید مى دانیم که به فرمان خدا از حال و راز همه زائران خود آگاهند. و از آنجا که یک فرد آلوده، شرم مى کند که پاى خود را بر بساط پاک اولیاء الله بگذارد، همانجا توبه مى کند و لباس آلوده گناهان را از تن بیرون مى نماید و با لباس تقوا و پرهیزکارى وارد مى شود. آهسته و با ادب در حالى که ذکر خدا بر لب دارد گام بر مى دارد تا به آن مرقد مقدس برسد. محتواى اذن دخول هایى که براى ورود در این حرم هاى مقدس وارد شده، بسیار آموزنده است و در بیدارى قلب و حضور دل و توجه به موقعیت آن حرم شریف و معرفت صاحب آن و زدودن غبار غفلت از روح و جان بسیار مؤثر است. به تصریح برخى از جملات این اذن دخول ها، زائر به هنگام ورود مى گوید:«وَ اَعْلَمُ اَنَّ رَسُولَکَ وَخُلَفٰآئَکَ عَلَیْهِمُ السَّلاٰمُ، اَحْیٰآءٌ عِنْدَکَ یُرْزَقُونَ، یَرَوْنَ مَقٰامى، وَیَسْمَعُونَ کَلاٰمى، وَیَرُدُّونَ سَلاٰمى; خدایا من عقیده دارم که پیامبر تو و جانشینانت زنده اند و در نزد تو روزى داده مى شوند». اگر زائرى در بدو ورود به محضر معصومان (علیهم السلام) با این اعتقاد وارد شود و این حقیقت را با جان و دل بپذیرد که آنان او را مى بینند و سخن او را مى شنوند و به سلام و ارادتش پاسخ مى دهند، زیارت او حال و هواى دیگرى خواهد داشت. سزاوار است زائران محترم، به مضامین این اذن دخول ها کمال توجه را داشته باشند. چنانکه گذشت یکى از آدابى که بزرگان علما براى زیارت ذکر کرده اند، اذن دخول است و آن به دو صورت است: اوّل: همان است که محدّث بزرگوار مرحوم حاج شیخ عباس قمى از «کفعمى» براى همه مشاهد مشرّفه ذکر کرده و «علاّمه مجلسى» در باب زیارت رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) در مدینه به عنوان اذن دخول براى زیارت آن حضرت آورده است. ولى همان گونه که از عبارات آن، خصوصاً از جمله «وَ أَسْتَأْذِنُ خَلیفَتَکَ الْمَفْرُوضَ عَلَیَّ طٰاعَتُهُ» پیداست اختصاصى به زیارت رسول مکرّم (صلى الله علیه وآله) ندارد، بلکه مربوط به همه مشاهد مشرّفه است. عبارت اذن دخول این است:

اَللّـٰهُمَّ اِنّى وَقَفْتُ عَلىٰ بٰابٍ مِنْ اَبْوٰابِ بُیُوتِ نَبِیِّکَ، صَلَوٰاتُکَ عَلَیْهِ وَاٰلِهِ،

خدایا به یقین بر درى از درهاى خانه هاى پیامبرت ـ که درود تو بر او و خاندان پاکش باد ـ ایستاده ام

وَقَدْ مَنَعْتَ النّٰاسَ اَنْ یَدْخُلُوا اِلّٰا بِاِذْنِهِ، فَقُلْتَ یٰا اَیُّهَا الَّذینَ اٰمَنُوا لاٰ تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِىِّ اِلّٰا اَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ،

در حالى که مردم را از داخل شدن بى اجازه منع نموده و فرمودى: اى کسانى که ایمان آورده اید در خانه هاى پیامبر داخل نشوید مگر به شما اجازه داده شود،

اَللّـٰهُمَّ اِنّى اَعْتَقِدُ حُرْمَةَ صٰاحِبِ هٰذَا الْمَشْهَدِ الشَّریفِ فى غَیْبَتِهِ، کَمٰا اَعْتَقِدُهٰا فى حَضْرَتِهِ،

خدایا من به (رعایت) احترام صاحب این زیارتگاه شریف در زمان غیبتش همانند زمان حضورش معتقدم،

وَاَعْلَمُ اَنَّ رَسُولَکَ وَخُلَفٰآئَکَ عَلَیْهِمُ السَّلاٰمُ، اَحْیٰآءٌ عِنْدَکَ یُرْزَقُونَ،

و مى دانم که فرستاده و جانشینانت ـ که بر آنان درود باد ـ زنده اند و در نزدت روزى مى خورند،

یَرَوْنَ مَقٰامى وَیَسْمَعُونَ کَلاٰمى، وَیَرُدُّونَ سَلاٰمى،

جایگاه مرا دیده و سخنم را شنیده و سلام مرا جواب مى دهند،

وَاَنَّکَ حَجَبْتَ عَنْ سَمْعى کَلاٰمَهُمْ، وَفَتَحْتَ بٰابَ فَهْمى بِلَذیذِ مُنٰاجٰاتِهِمْ،

و به یقین تو مرا از شنیدن سخن آنان بازداشته اى و باب فهم مرا براى شیرینى مناجات آنان به رویم گشودى،

وَاِنّى اَسْتَاذِنُکَ یٰا رَبِّ اَوَّلاً، وَاَسْتَاْذِنُ رَسُولَکَ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ ثٰانِیاً،

و اى پروردگار من، ابتدا از تو اجازه مى گیرم و بعد از فرستاده ات ـ که درود خدا بر او و خاندان پاکش باد ـ اجازه مى گیرم

وَاَسْتَاْذِنُ خَلیفَتَکَ الْإِمٰامَ الْمَفْروُضَ عَلَىَّ طٰاعَتُهُ، فُلاٰنَ بْنَ فُلاٰنٍ

و از جانشینت، آن امامى که اطاعتش را بر من واجب نمودى، فلان پسر فلان.

بجاى فلان بن فلان، آن امامى را که مى خواهد زیارت کند نام ببرد و همچنین نام پدرش را ببرد مثلا اگر در زیارت امام حسین (علیه السلام) است بگوید: اَلْحُسَیْنَ بْنَ عَلِىٍّ (علیه السلام) و اگر در زیارت امام رضا (علیه السلام) است بگوید: عَلِىَّ بْنَ مُوسَى الرِّضا (علیه السلام) و سپس بگوید:

وَالْمَلاٰئِکَةَ الْمُوَکِّلینَ بِهٰذِهِ الْبُقْعَةِ الْمُبٰارَکَةِ ثٰالِثاً،

و فرشتگانى که عهده دار امور این زیارتگاه مبارک مى باشند اجازه مى گیرم،

ءَاَدْخُلُ یٰا رَسُولَ اللهِ، ءَاَدْخُلُ یٰا حُجَّةَ اللهِ،

آیا داخل شوم اى رسول خدا؟ آیا داخل شوم اى حجّت خدا،

ءَاَدْخُلُ یٰا مَلاٰئِکَةَ اللهِ الْمُقَرَّبینَ الْمُقیمینَ فى هٰذَا الْمَشْهَدِ،

آیا داخل شوم اى فرشتگان مقرّب خدا که در این زیارتگاه اقامت دارید؟

فَاْذَنْ لى یٰا مَوْلاٰىَ فى الدُّخُولِ اَفْضَلَ مٰا اَذِنْتَ لِأَحَدٍ مِنْ اَوْلِیٰآئِکَ، فَاِنْ لَمْ اَکُنْ اَهْلاً لِذٰلِکَ فَاَنْتَ اَهْلٌ لَهُ

پس اى مولاى من، براى داخل شدن به من اجازه فرما، بهترین اجازه اى که به هر یک از دوستانت داده اى، پس اگر من شایسته آن اجازه نیستم ولى تو شایسته آنى (که به من اجازه فرمایى)،

سپس بگوید:

بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ، وَفى سَبیلِ اللهِ، وَعَلىٰ مِلَّةِ رَسوُلِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ،

به نام خدا و به یارى خدا و در راه خدا و بر دین فرستاده خدا ـ که درود خدا بر او و خاندان پاکش باد ـ

اَللّـٰهُمَّ اغْفِرْلى وَارْحَمْنى، وَتُبْ عَلَىَّ اِنَّکَ اَنْتَ التَّوّٰابُ الرَّحیمُ.

خدایا مرا بیامرز و به من ترحّم کن، و توبه ام را بپذیر، که به یقین تو بسیار توبه پذیر و مهربانى.

دوم: اذن دخولى است که «علاّمه مجلسى» آن را از یکى از نسخه هاى قدیمى بعضى از تألیفات علماى شیعه براى دخول در سرداب مقدّس و بُقاع منوّره سایر ائمّه (علیهم السلام) نقل فرموده و آن، چنین است:

اَللّـٰهُمَّ اِنَّ هٰذِهِ بُقْعَةٌ طَهَّرْتَهٰا، وَعَقْوَةٌ شَرَّفْتَهٰا، وَمَعٰالِمُ زَکَّیْتَهٰا،

خدایا این مکان بارگاهى است که پاک گردانده اى، و محلّى است که شرافت بخشیده اى، و جایگاهى است که پاکیزه نموده اى،

حَیْثُ اَظْهَرْتَ فیهٰا اَدِلَّةَ التَّوْحیدِ، وَاَشْبٰاحَ الْعَرْشِ الْمَجیدِ،

جایى که در آن دلایل توحید و ارواح (مطهر ساکن در) عرش با عظمتت را ظاهر کرده اى،

اَلَّذینَ اصْطَفَیْتَهُمْ مُلُوکاً لِحِفْظِ النِّظٰامِ، وَاخْتَرْتَهُمْ رُؤَسٰآءَ لِجَمیعِ الْأَنامِ،

آنان که براى محافظت نظام آفرینش به عنوان فرمانروا برگزیده اى و براى سرورى تمام مردم اختیار کرده اى

وَبَعَثْتَهُمْ لِقِیٰامِ الْقِسْطِ فِى ابْتِدٰاءِ الْوُجُودِ اِلىٰ یَوْمِ الْقِیٰمَةِ،

و براى بپا داشتن عدالت از آغاز خلقت تا روز قیامت برانگیخته اى،

ثُمَّ مَنَنْتَ عَلَیْهِمْ بِاسْتِنٰابَةِ اَنْبِیٰآئِکَ، لِحِفْظِ شَرٰایِعِکَ وَاَحْکٰامِکَ،

سپس براى جانشینى پیامبرانت بر آنان منّت نهاده اى تا شرع مقدّس و احکامت را حفظ کنند،

فَاَکْمَلْتَ بِاسْتِخْلاٰفِهِمْ رِسٰالَةَ الْمُنْذِرینَ، کَمٰا اَوْجَبْتَ رِیٰاسَتَهُمْ فى فِطَرِ الْمُکَلَّفینَ،

پس به واسطه جانشینى آنان رسالت پیامبران بیم دهنده ات را کامل نموده اى، همان گونه که (پذیرش) ریاست آنان را در نهاد مکلّفین واجب گردانده اى،

فَسُبْحٰانَکَ مِنْ اِلـٰهٍ مٰا اَرْاَفَکَ، وَلاٰ اِلـٰهَ اِلّٰا اَنْتَ مِنْ مَلِکٍ مٰا اَعْدَلَکَ،

پس تو را به عنوان معبود تسبیح مى گویم چون بسیار مهربانى، و معبودى جز تو به عنوان فرمانروا نیست چون بسیار عادلى،

حَیْثُ طـٰابَقَ صُنْعُکَ مٰا فَطَرْتَ عَلَیْهِ الْعُقُولَ،

زیرا افعال تو با آنچه عقلها را بر آن آفریدى مطابق است،

وَوٰافَقَ حُکْمُکَ مٰا قَرَّرْتَهُ فِى الْمَعْقُولِ وَالْمَنْقُولِ،

و فرمانت با آنچه در معقول و منقول مقرّر فرمودى موافق است،

فَلَکَ الْحَمْدُ عَلىٰ تَقْدیرِکَ الْحَسَنِ الْجَمیلِ،

پس حمد و سپاس از آنِ توست بر مقدّرات زیبا و نیکویت

وَلَکَ الشُّکْرُ عَلىٰ قَضٰآئِکَ الْمُعَلَّلِ بِاَکْمَلِ التَّعْلیلِ،

و ستایش از آنِ توست بر تقدیرت که کاملترین علّتها را داراست،

فَسُبْحٰانَ مَنْ لاٰ یُسْئَلُ عَنْ فِعْلِهِ، وَلا یُنٰازَعُ فى اَمْرِهِ،

پس تسبیح مى گویم کسى را که از کارش سؤال نشود و در فرمانش منازعه نگردد

وَسُبْحٰانَ مَنْ کَتَبَ عَلىٰ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ قَبْلَ ابْتِدٰآءِ خَلْقِهِ،

و تسبیح مى گویم کسى را که رحمت و بخشش را قبل از آغاز خلقت بر خودش واجب فرمود

وَالْحَمْدُلِلهِ الَّذى مَنَّ عَلَیْنٰا بِحُکّٰامٍ یَقُومُونَ مَقٰامَهُ لَوْ کٰانَ حٰاضِراً فِى الْمَکٰانِ،

و حمد و سپاس از آنِ خدایى است که بر ما منّت گذاشت به فرمانروایانى که جانشینان اویند،

وَلاٰ اِلـٰه اِلَّا اللهُ الَّذى شَرَّفَنٰا بِاَوْصِیٰآءَ یَحْفَظُونَ الشَّرٰایِـعَ فى کُلِّ الْأَزْمٰانِ،

اگر بنا بود او در مکانى حاضر شود، معبودى نیست جز خدایى که ما را شرافت بخشید به نمایندگانى که شرع مقدّس را در هر زمان حفظ مى کنند،

وَاللهُ اَکْبَرُ الَّذى اَظْهَرَهُمْ لَنٰا بِمُعْجِزٰات یَعْجُزُ عَنْهَا الثَّقَلاٰنِ،

و خداوند با عظمت آنان را با معجزاتى که جنّ و انس از آن عاجزند براى ما آشکار گردانید،

لاٰ حَوْلَ وَلاٰ قُوَّةَ اِلّٰا بِاللهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ،

پناهگاه و نیرویى جز از سوى خداوند بلند مرتبه و با عظمت نیست،

اَلَّذى اَجْرٰانٰا عَلىٰ عَوٰآئِدِهِ الْجَمیلَةِ فِى الْأُمَمِ السّٰالِفینَ،

که نعمتهاى زیباى در میان امّتهاى گذشته را بر ما مقرّر فرمود،

اَللّـٰهُمَّ فَلَکَ الْحَمْدُ وَالثَّنٰآءُ الْعَلِىُّ، کَمٰا وَجَبَ لِوَجْهِکَ الْبَقٰآءُ السَّرْمَدِىُّ،

خدایا حمد و ستایش و بلندى مرتبگى از آنِ توست، آن گونه که بقا و جاودانگى بر تو واجب شد،

وَکَمٰا جَعَلْتَ نَبِیَّنٰا خَیْرَ النَّبِیّینَ، وَمُلُوکَنٰا اَفْضَلَ الْمَخْلُوقینَ، وَاخْتَرْتَهُمْ عَلىٰ عِلْمٍ عَلَى الْعٰالَمینَ،

و آن گونه که پیامبر ما را بهترین پیامبران و فرمانروایان ما را بهترین آفریدگان قرار دادى و از روى آگاهى آنان را بر جهانیان انتخاب نمودى،

وَفِّقْنٰا للِسَّعْىِ اِلىٰ اَبْوٰابِهِمُ الْعٰامِرَةِ اِلىٰ یَوْمِ الدّینِ،

ما را براى رسیدن به درگاه آباد آنان تا روز قیامت موفّق بدار،

وَاجْعَلْ اَرْوٰاحَنا تَحِنُّ اِلىٰ مَوْطِئِ اَقْدٰامِهِمْ،

و روحمان را شیفته راه آنها،

وَنُفُوسَنٰا تَهْوِى النَّظَرَ اِلىٰ مَجٰالِسِهِمْ وَعَرَصٰاتِهِمْ،

و جانمان را مشتاق توجّه به مجالس و جایگاه آنها قرار ده،

حَتّٰى کَاَنَّنٰا نُخٰاطِبُهُمْ فى حُضُورِ اَشْخٰاصِهِمْ،

که گویا ما در حضورشان با آنان سخن مى گوییم،

فَصَلَّى اللهُ عَلَیْهِمْ مِنْ سٰادَةٍ غٰائِبینَ، وَمِنْ سُلاٰلَةٍ طٰاهِرینَ، وَمِنْ اَئِمَّةٍ مَعْصُومینَ،

پس درود خدا بر آنان باد که سروران غایب و از نژاد پاکان و امامان معصومند،

اَللّـٰهُمَّ فَاْذَنْ لَنٰا بِدُخُولِ هذِهِ الْعَرَصٰاتِ اَلَّتِى اسْتَعْبَدْتَ بِزِیٰارَتِهٰا اَهْلَ الْأَرَضینَ وَالسَّمٰوٰاتِ،

خدایا براى داخل شدن به این جایگاهها (ى مقدّس) که اهل آسمان و زمین را به زیارت آنها وادار نمودى،

وَاَرْسِلْ دُمُوعَنٰا بِخُشُوعِ الْمَهٰابَةِ، وَذَلِّلْ جَوٰارِحَنٰا بِذُلِّ الْعُبُودِیِّةِ وَفَرْضِ الطّٰاعَةِ،

به ما اجازه فرما، و اشکهاى ما را با فروتنى فراوان جارى کن، و اعضاى ما را به تسلیم در بندگى و وجوب اطاعت مطیع گردان،

حَتّىٰ نُقِرَّ بِمٰا یَجِبُ لَهُمْ مِنَ الْأَوْصٰافِ،

تا به صفاتى که براى آنان واجب گردانده اى اقرار کرده

وَنَعْتَرِفَ بِاَنَّهُمْ شُفَعٰآءُ الْخَلاٰیِقِ اِذٰا نُصِبَتِ الْمَوٰازینُ فى یَوْمِ الْأَعْرٰافِ،

و به شفاعت آنان از آفریدگان اعتراف کنیم در روزى که میزان (سنجش اعمال) در روز قیامت برپا شود،

وَالْحَمْدُ لِلهِ وَسَلاٰمٌ عَلىٰ عِبٰادِهِ الَّذینَ اصْطَفىٰ، مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّٰاهِرینَ.

و حمد و سپاس از آنِ خداوند است و درود بر بندگانى که آنها را برگزید، همان محمّد و خاندان پاکش.

سپس با خضوع و خشوع داخل شو و بدان که حال توجّه و خضوع، علامت صدور اذن از ناحیه مقدّس آن بزرگواران است. که طریقه اذن دخول را دانستى، به سراغ زیارات یک یک از معصومین (علیهم السلام) مى رویم و از زیارت رسول خدا (صلى الله علیه وآله) و سایر مشاهد مشرّفه مدینه شروع مى کنیم.